با آغوش‌هایی باز، مشتاقانه در انتظار دخترانی بودیم که با کوله‌هایی آکنده از عشق و امید، قدم به مدرسه نهادند.

* زنگ مدرسه به صدا درآمد و همگی با شور و اشتیاق به استقبال آغاز سال تحصیلی رفتیم.
روایتی آغاز کردیم از مهر، از سفری یک‌ساله و از همراهی یک‌به‌یک ما در این مسیر پُر بار.

* با یکدیگر بازی کردیم و با شادی و هیجان، رهسپار یافتن گنج‌هایی شدیم که در دل این مسیر نهفته بود.

* در پارک قیطریه، به دنبال کلیدهای طلایی گشتیم. نقشه‌ را خواندیم، کاوش کردیم و دریافتیم که همکاری و همبستگی تا چه اندازه می‌تواند مسیر را هموار، هدف را دست‌یافتنی و راه را دلپذیر سازد.

* در مدرسه، همگی باهم تابلویی ساختیم؛ تابلویی با قطعاتی برجسته که هر یک بخشی از یک کل منسجم و زیبا را تشکیل دادند و زینت‌بخش کلاس‌های ما شدند.

* سپس، با هم انیمیشنی صامت تماشا کردیم. قوه تخیل‌ خود را به کار گرفتیم، داستان‌هایی نوشتیم و به صورت گروهی، به جای شخصیت‌های آن داستان‌ها سخن گفتیم.

* و سرانجام، گنج نهایی ما نمایان شد:
کلاسی سرشار از شوق، امید و نور.

* مدرسه‌ای که بزرگ‌ترین دارایی‌اش، حضور گرم و پرمهر تک‌تک شماست، و افتخار بزرگش، همراهی در روشن‌ ساختن مسیر آینده.

مهر1404

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید