۸ خرداد ۱۴۰۴ در سلاله جوان شور و هیجانی برپا بود.
صدای موسیقی و شربت و شیرینی فضای مدرسه را شادتر از همیشه کرد. جشن هنر بود و ما منتظر مهمانان عزیزمان بودیم.
دخترانمان با پدر و مادر برای دیدن ثمره یک ساله خود، در کنارمان بودند و اوقاتی خوش برای همه ما رقم زده شد.
موسیقی دخترها را داشتیم
نمایشگاه هنر را دیدیم و تئاتر اجرا کردیم.
زحمات و پیشرفت‌هایمان را نظاره کردیم، باهم خندیدیم و افتخار یکدیگر شدیم.
هر گروه که به خانه سبز ما می‌آمد با لبخند و غرور از پیشمان رفت و این دل‌های ما را روشن کرد به مهر، به استوار بودن در مسیر خود و محکم قدم برداشتن بیشتر.

دختران ما امید ما هستند، که چه در درس چه در اکتشافات و ماجراجویی و چه در هنر؛ میدرخشند، و ما همواره سعی میکنیم آن‌ها را در مسیری که علاقه دارند همراهی کنیم و در کنارشان باشیم.
بازی کردیم و حرف زدیم، از خاطرات یک ساله‌مان گفتیم و سعی کردیم روزهای خوش را بیشتر از پیش به یاد آوریم.
یک سال تحصیلی در سلاله جوان گذشت و خانواده ما به لطف شما قوی‌تر، مهربان‌تر و استوار‌تر از گذشته شد.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید